دنیای غیر از آشپزی ، عروسکهای آنتیک من


این پسر و دختر نازنین من هستند که هر چند جدا خریدم ولی خیلی شبیه هم در اومدند :))
این دختر خانوم یکی از قدیمی ترین  عروسکهای من هست که چیزی حدود ٥٠ سال قدمت داره و صورت اون از چینی هست 


*******

یکی از علایق من به جز آشپزی جمع آوری و کلکسیون عروسکهام  هست 
شاید خیلیها به این کار من بخندند ولی من واسه خودم با تک تک آنها خاطره دارم 
یکی از دوستانم ، میگفت این بر میگرده به خواسته های کودکی که شاید به اونها نرسیدی 
البته شاید از بابت بحث روانشناسی اینجور باشه ، ولی همیشه تو هر گفته ای ١ استثنا یا ١ تبصره میتونید پیدا کنید :)) که اون هم همینه  که من با اینکه در دوران کودکی هم عروسکهای زیادی داشتم ولی هنوز به جمع آوری  اونها علاقمند هستم 
اما مطلب دیگه اینه که این عروسکها بیشترشون قدیمی یا به عبارتی آنتیک هستند  

تو آلمان روزهای شنبه و یکشنبه که روز استراحت هست مکانهای رو میتونید ببینید که مردم از هر قشری ، وسایل خودشون رو میارند واسه فروش ، این وسایل  میتونه کاملا نو یا مستعمل باشه 
نام این مکانها Flohmarkt هست که Floh به معنی کک ( حشره )  و Markt به معنی بازار و محل خرید ترجمه میشه :))
شاید به این منظور این مکانها  رو محل  خرید کک مینامند ، چون توشون از شیر مرغ تا جون آدمی میتونی پیدا کنی :)))) 
خیلی از چیزهای دست نیافتنی و گرون رو با قیمت کمتر میشه تو این بازار پیدا کرد ، البته باید بگم که اونهای هم که میدونند جنسشون چقدر ارزش داره ، هیچوقت ارزون نمیدند 
به نظر من این مکانها  خیلی جای جالب و مناسبی واسه تهیه خیلی از چیزهای هست که شما به نحوی دنبالش هستید یا به صورتی نیمی از اون رو خراب کردید و حالا دنبال نیم خراب شده اون هستید 
من بعضی از چیزهای آنتیک و دست نیافتنی رو از این بازار تهیه میکنم ، از جمله بعضی از عروسکهام  رو و یا کتابهای مربوط به دوران  شاه که به زبان آلمانی نوشته شده ، سکه های قدیمی ایران ، ظرفهای مسی قدیمی که بعضی از اونها هم مال ایران هست و ........ 

به هر حال  این عروسکهای من هم نیمی از این بازار هستند و به خاطر قولی  که به  رز نازنین داده بودم ازشون عکس گرفتم 
امیدوارم که شما هم خوشتون بیاد 


این ٢ هم یکی از قدیمیترین عروسکهای اینجا هستند که با هم یک زمان از یک خانوم کر و لال خریدم 
 البته مثل اون بالایی به ٥٠ سال نمیرسه :))



این دختر خانوم زیبا با اون کیف و کلاه خوشکلش جز عروسکهای هست که فقط به تعداد انگشت دست تولید میشه و معمولا دارای شناسنامه هست 
میتونید شناسنامه اونو دست چپش  ببینید که آویزونه ، و نامش هم لوسی هست :)



اینهم سرویس قهوه خوری یا چای خوری زمان کودکیم هست ، فکر کنم ٥ یا ٦ سالم بود که خریده بودم 
چقدر که باهاش بازی کردم و لذت بردم ، الان هم از دیدنش لذت میبرم 



و این نازنین هم یکی از اون های هست که خیلی دوسش  دارم ، اینو ١ سال قبل از انقلاب وقتی پدرم به همین کشوری که الان هستم  سفر کرده بود برام آورد ، این عروسک خیلی کوچیکه فکر کنم ١٠ سانت یا کمتر از اون باشه و داخل ١ پوشش تلقی بود که متاسفانه پوششش چند سال پیش پاره شد و من مجبور شدم همینجوری بزارمش 



تو این میون چند تا عروسک هم هدیه گرفتم :)) دست راستی رو پسرم واسم خرید ، وقتی که با هم ٥ سال قبل به ایران اومده بودیم 
و دست چپی هم که ١ فرشته با بال هست یکی از دوستانم از اسپانیا برام آورده بود 



این ٢ تا دختر زیبا هم یکی دیگه از عروسکهای قدیمی من هستند که هر دوی اونها صورتهای چینی دارند 
البته منظور از قدیمی زمان ساختشون هست نه تو خریدش  :))



و این هم ١ عروسک باربی مدرن کنار عتیقه های من 
این عروسک رو دختر یکی از دوستانم که از کلکسیون های من هیجان زده بود ، بهم هدیه داد 
البته خود این دختر خانوم الان سال اول دانشگاه هست


و این چند عروسک قدیمی و کاملا آنتیک که در یکی از مغازه های عتیقه فروشی شهر درسدن آلمان عکس گرفتم 
این عروسکها قدمتی حدود ١٠٠ تا ١٢٠ سال دارند که قیمتشون  هم چیزی حدود ٥٠٠ یرو به بالا بود 


البته چند تا دیگه بود که گفتم زیاد میشه :)))  امیدوارم که خوشتون  اومده باشه 
گیلدا 








Kommentare

  1. وااای گیلدا جون ، نمیدونی چقدر از دیدن کلکسیون زیبات چقدر لذت بردم ، خیلی خوشگلن ، خیلی زیاد ، خصوصا اونائی که صورتشون چینی هست ، اینجا یه مغازه هست که شبیه این عروسکها رو میفروشه ، البته من دست بهشون نزدم اما خیلی گرونن ، به هرحال مرسی که مارو تو دنیای زیبات شریک کردی :***

    AntwortenLöschen
  2. مرسی رزکم ، این هم همونها بود که قولش رو دادم :)))
    وقت کردی به صنم جون هم نشون بده :)
    اره اونها که میگی ، مثل همینها که من دارم ، کمی گرون هست ، من هم بعضی از این گرونها رو مثل اونی که شناسنامه داره یا چند تای دیگه رو
    شانسی گیر آوردم تا تقریبا ارزون بخرم :)

    AntwortenLöschen
  3. wow, kheili hayajan angiiz bood, gilda joon. manke kheili khosham oomad. mamane man asheghe aroosak bood va jam mikard.

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. مرسی فیروزه جون
      خوشحالم که خوشت اومد :)

      Löschen
  4. گیلدااااااااااااااا فوق العاده بودن...واقعا لذت بخش و مفرح بود این پستت
    چقدر هم با سلیقه ای که اینهمه تمییییییییز و شیک نگهشون داشتی..دست راستت رو سر دختر من :)))

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. ها ها ، مرسی هانی جون
      شاید بچههای ما ی تکانی میخواهند ، که هر چند من نتونستم پسرم رو تکان بدم ، امیدوارم که دختر تو هم مثل مامان گلش سلیقه بخرج بده
      راستش من الان چند تا از اسباب بازی های هخامنش رو خودم نگاه داشتم
      اگه دیدی خودش اینکارو نکرد ، تو براش نگاه دار تا بعدها لذتش رو ببره

      Löschen
  5. وای گیلدا جون ،خیلی عالی بود .خیلی جالبه که تونستید عروسک های قدیمی تون رو هم نگه دارید ،خیلی قشنگ هستند .خیلی خوب از کلکسیونتون مراقبت می کنید.به نظر من خیلی خوبه که کسی یه کلکسیون داشته باشه حالا از هر چیزی باشه ،چیزی که خودش دوست داره و از دیدنشون لذت می بره.
    من از زمان بچگیم عروسک دوست نداشتم و عاشق حیوانات عروسکی پشمالو بودم .بهترین عروسک من یه خرس قهوه ای پشمالو بود که خیلی دوستش داشتم و مثل دوستم بود .وقتی 15 سالم بود دختر عمه ی کوچکم که 5 سالش بود اومده بود خونمون و بردش و هیچ وقت بهم پس نداد و ازشون خواستم برام برش گردونن و چون همه اعتقاد داشتن که من بزرگ شدم و دیگه عروسک لازم ندارم هیچ کس منو جدی نگرفت و هیچ وقت دیگه ندیدمش .هنوز هم هر وقت یادم می وفته ناراحت می شم !

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. مرسی ارغوان جون ، لطف داری عزیزم
      راستش من زمان قبل از ازدواجم ، کلکسیونهای بیشتری داشتم ، ازجمله پاکن ، دستمال کاغذی ، مداد :))))
      ولی خوب بقیه رو ول کردم
      چقدر بده که آدم به ارزشهای دیگرون احترام نذاره ، حالا تو هر سن و سالی که میخواهد باشه
      یادمه ١ بار بچه برادرم زمانی که من نبودم به دون اجازه مادرم ، یکی از عروسکهای منو برداشته بود ، مادرم با مهربونی ازش گرفت و گفت این مال عمه هست تو اجازه نداری بدون اجازه اون بر داری ، و حتی بردش تا سر خیابون و یکی براش خرید
      البته بگذریم که زن داداش بنده سر این موضوع قشقره به پا کرد :))))) ولی متوجه شدم که مدرم سر این موضوع هوام رو داره
      به قول لیلا جون کاش ازشون بخوای که بهت برگردونند ، شاید هنوز باشه

      Löschen
    2. می دونید اون خرس خیلی برام با ارزش بود ولی به دست افرادی افتاد که براشون مهم نبود و به جز یه خرس قهوه ای قدیمی کهنه چیز دیکه ای نبود براشون ،حتما خیلی زود خراب یا گمش کردند ،چون من چند بار ازشون خواستم ولی هی می گفتن دفعه ی بعد میارن.

      Löschen
    3. شما خیلی مادر شجاع و فهمیده ای دارید .مادر من هم می دونست که اون خرس چقدر برام مهمه ولی برای این که با خانواده ی پدرم مشکل پیدا نکنه چیزی بهشون نگفت .الان هم قصد سرزنش مادرم رو ندارم شاید منم در شریط اون همین تصمیم رو می گرفتم.
      مادر شما با این که می دونست قشقرق به پا می شه ولی بازم نذاشت عروسکتون رو بردارن.شجاعتش قابل تحسینه

      Löschen
    4. مرسی ارغوان جون
      این حست رو من هم درک میکنم ، چون شده چیزهای رو که خودم علاقه بهشون داشتم به افرادی دادم ، ولی بعد از اینکه میدیدم چجوری از اون تیکه با ارزش من ، نگهداری میکنند ، خیلی روم اثر میزاشت
      ولی بهت ١ پیشنهاد میکنم ، اون هم اینکه یکی شبه اون پیدا کنی و بگیری ، البته شاید اون دیگه نشه برات ولی ی جورایی برات خیلی دوست داشتنی میشه
      همین عروسک کوچکی که گفتم پدرم از آلمان برام خریده بود ، به نیت ی عروسک بزرگ بود که راه بره و حرف بزنه :)))
      ولی به هر علتی پدرم اونو نخرید و این کوچولو رو جاش گرفت :))) تا مدتها برام اصلا جالب توجه نبود ، و طبق معمول مادر عزیزم برام ی جا نگاه داشت
      ولی الان شده یکی از عزیزترین تکه هام :))

      Löschen
    5. من تا به حال یه خرس مثل اون ندیدم ،نه این که خیلی چیز فوق العاده ای بود ،نه یه خرس معمولی شاید خیلی معمولی.اتفاقا مامانم از سفرش که به وین رفته بود برام گرفته بودش.خب زیاد دنبال یه شبیهش هم نگشتم چون فکر نمی کردم دیگه هیچ کدوم میشای من بشه، خرسی که سال ها همراهم بود !!! ولی روش کار می کنم ،ایده ی خوبیه

      Löschen
  6. منم از اون سرویس چایخوری فینگیلی داشتم! خیلی این پستت ناز بود گیلدا جان

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. مرسی الی جون ، لطف داری عزیزم :**

      Löschen
  7. اخی عاشق عروسک
    خیلی هیجان انگیزه منم چندتا از این عروسک عتیقه ها دارم
    قایمشون کردم لوول




    عزیزم ارغوان جون میفهمم حست رو <3
    کاش الان ازشون بخوای شاید داشته باشنش بهت پسش بدن
    :(

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. ها ها چرا قائم کردی :))))
      البته حق داری ی جور ای ، واسه من هم نگهداری اینها اونقدر سخت نیست که وقتی برام مهمون میاد سخته
      به خصوص که بچه داشته باشه ، چون واسشون جالب توجه ست و میخواهند بازی کنند
      اون وقت من باید مثل ی مادر مواظبشون باشم :)) هر چند برام سخته ، ولی بهشون میگم که واسه بازی نیست

      Löschen
    2. آره خیلی حس بدیه لیلا جون که یه چیز با ارزشتو ازت بگیرن و باهاش مثل آشغال رفتار کنن.می دونید اگه می دونستم که خرسم دست کسی که واقعا از داشتنش خوشحاله و براش با ارزشه اینقدر ناراحت نمی شدم.
      بعد از این همه سال دیگه معلوم نیست چه بلایی سرش اومده.به نظر می رسید خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو بکنم خراب یا گمش کردند.

      Löschen
    3. خیلی خوبه گیلدا جون که مثل شیر مواظبشون هستید !

      Löschen
    4. شیر رو خوب اومدی ارغوان جون :)))))

      Löschen
  8. گيلدا جون چه عروسك هاي نازي داري!!! يكي از يكي خوشگل تر! ... جالبه بگم منم به لطف مامانم كلي از عروسك هاي بچگيم رو دارم! الان با ديدن ان پست كلي هيجام زده شدم كه ايران رفتم برم سراغ شون و مثل تو همه رو يك جا جمع كنم!

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. پس شبو جون معطل نکن ، در اولین فرصت بیار و تو هم برامون عکساشون رو بذار :**

      Löschen
  9. خیلی جالب بود کلی لذت بردم از دیدن این عروسکها
    منم عاشق عروسک هستم و کلکسیون عروسک دارم با دیدن اینها کلی هیجان زده شدم

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. مرسی مرجان جون
      چه جالب ، خیلی حس خوبی دارم که میبینم تنها من به جمع آوری اینها علاقمند نیستم

      Löschen
  10. چقدر زیبا بودن...
    من عاشق عروسک های آنتیکم...
    :)

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. مرسی بانوی مهربونم ، خوشحالم که خوشت اومد :**

      Löschen
  11. نه گلیدا جان تو تنها نیستی
    من عاشق عروسکها هستم و همینطور کلکسیون مجسمه هم جمع میکنم

    البته ممکنه کسی که در ایران باشه نتونه درک کنه ولی خوب اینجا یک تفریح محسوب میشه کلکسیون جمع کردن

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. دقیقا همینه مرجان جون
      البته من از ایران خیلی چیزهای دیگه داشتم ، از جمله پاکن ، مداد ، دستمال کاغذی ...... ولی عروسکها م کم بود
      اینجا زیاد شدند :)

      Löschen
  12. آخخخخي خيلي خيلي لذت بردم گيلدا جون و البته كلي غبطه بابت اينكه عروسكا و اسباب بازيهام رو نگه نداشته ام ولي اسباب بازيهاي بامداد دو دسته اند با يه دسته شون مي تونه هر كار دلش خواست بكنه كه معمولا عاقبت خوشي ندارن :))) و با يه دستشون در كمال احترام رفتار مي كنه و مي دونه كه يادگاري هستن
    راستي خواهر شوهر منم عاشق عروسكه و من هر وقت بخوام براش كادو بگيرم عروسك مي گيرم، اتفاقا اونم مثل خودت خيلي خانم و دوست داشتني و مهربونه
    :*

    AntwortenLöschen
  13. مرسی نازنینم ، خوشحالم که خوشت اومد
    چه خوبه که حد اقل ارزش بعضی از اونها رو داره
    بچهها مثل خودم لذت این چیزها رو تو بزرگشون میبرند ، وقتی که تماشا شون میکنند

    AntwortenLöschen
  14. یعنی‌ گیلدا جون این پست خوشگلت باب دل یکتا هست . خیلی‌ خیلی‌ خیلی‌ لذت بردم ازشون دوست باسلیقه من .

    AntwortenLöschen
  15. ها ها مرسی عارفه جون
    عزیزم کم پیدایی ، امیدوارم که همه چیز روبراه باشه :**

    AntwortenLöschen
  16. Gilda joon khyli ghashangan man chand ta page ashpazi ham like kardam vali mal shoma ro khyli doost daram chon sofre jonoobe man khodam jonoobiam bad ham khyli khanoom va mehrabooni har rooz montazerat hastam toye Facebook merci

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. سلام لیدا جون
      مرسی از این همه محبتی که نسبت به من داری عزیزم
      با نوشته های شما انرژی مثبت میگیرم ، مرسی :)

      Löschen
  17. مصی ولیزاده9. August 2013 um 13:47

    خیلی قشنگ اند گیلدا جون من الان دیدم.میدونی به چه نتیجه ای رسیدم....چه مادر بزرگی میشه شما.خوش به حال نوه هاتون.اما عجله نکنید لطفا هنوز واسه مدربزرگ شدن خیلی جوونید.

    AntwortenLöschen
  18. ها ها مرسی مصی جونم
    عزیزم به هر حال چه بخواهم چه نخواهم باید ١ روز بشم :))))))
    ما که چشم به هم زدیم پسرمون شد ١٩ سال

    AntwortenLöschen
  19. وای گیلدا جون چه عروسکهای نازی دارین، کلی با دیدن این عکسها ذوق زده شدم! مرسی که ما رو هم شریک کلکسیون خوشگلتون کردین

    AntwortenLöschen
  20. سلام بهارک جان ، خوشحالم که این دنیای کوچیک من به غیر از خودم موجب شادی دیگرون هم شده
    مرسی از توجهت

    AntwortenLöschen
  21. ووواااایییی گیلداااا چقدر لذت بردم از خوندنشون
    یاد بچگی های خودم افتادم ..اون عروسک 10 سانتی رو من هم عموم از ایتایا یه چیزی شبیه به مال شما البته که کلاه سرش هست برام اورده بود البته مثل شما با سلیقه نبودم و خیلی تمیز نمونده ولی هنوز دارمش...اووون سرویسهای چینی بچگی توووون عااالی بود چه خوب نگهش داشتی...دخترم همه چی رو درب و داغون میکنه...از اینا براش خریده بودم...ولی نابود شده همش
    یه سری عروسک از بچگیم دارم ولی از اونجایی که علاقه وافری به ارایشگری داشتم در کودکی موهای همشون ضایع کوتاه شده
    الان اینا رو دیدم حسرت خوردم که چرا خوب مواظبشون نبودم
    فقط یه عروسک سیاه پوست دارم که خوب مونده تا حالا...البته خیلی هم سیاه نیست یه سیاه پوست داشتم بچگی دوستش نداشتم اصلا...این یکی برنزه است و فقط یه حوله دورش هست ...موهاش خوشگله خیلی اینم چون مامانم توی دکوری نگه داشته بود سالم مونده.وگرنه اینم میرفت سلمونی شادی خخخخخ

    AntwortenLöschen
  22. من فکر کردم اینها رو دیدی :)))))
    شادی چه بلایی سر عروسکهای بیچاره آوردی اخه ؟؟ :)))))))
    من تنها عروسکی رو که بچه بودم خراب کردم تا قبل از اومدنم به اینجا داشتم :))
    اون هم موهاش رو فقط ١ بار شستم خراب شد :)) دیگه از اون موقع توبه کردم که هیچکاریشون نکنم جز خاکشون رو بگیرم :)))

    AntwortenLöschen

Kommentar veröffentlichen

Beliebte Posts