سفر به جمهوری چک



اینبار تصمیم گرفتیم مرخصی خودمون رو با کشور چک , هماهنگ کنیم 
کشوری که شنونده  زیبایهاش بودیم , ولی فکر نمیکردیم که تا به این حد میتونه جالب توجه باشه
کشوری که به : مادر تمام شهرها ..... نامیده میشه 
حالا متوجه شدیم که چرا اکثر فیلمهای هالیوود تو چک ساخته میشه :)))
جمهوری چک در سال ۱۹۹۳ از نیمه دیگر خودش که اسلواکی بود جدا شد , و با قرار دادن پراگ بزرگترین شهر خودش به عنوان پایتخت , فصل تازه ای رو آغاز کرد 
این کشور حدودا ۱۰ میلیون جمعیت داره و میشه بگید که حدود ۸۰% از مردمشون اعتقاد دینی ندارن 
با ورود به خاک این کشور و حتی پایتختش , بخوبی میتونید متوجه جمعیت اندکش باشید  
جوری که وقتی به خود پراگ رسیدیم , شک داشتم که به اشتباه وارد شهر دیگه ای شدیم 
چون نه از , ازدهام جمعیت خبری بود  و نه ترافیک


سفر ما در یک روز یکشنبه شروع شد  
ساعت ۴ صبح برای اینکه به ترافیک های همیشگی اتوبانهای آلمان بر نخوریم حرکت کردیم و ساعت ۱۲ ظهر به مقصد رسیده بودیم 
این بود که یقین داشتیم ساعتی به پایتخت رسیدیم  که حتما و حتما شلوغترین ساعت روز میتونه باشه 
ولی از شما چه پنهون که کل ۳ روز ما همین آرامش بود :))) اینو هم یادآور شم که در فصل تابستون اصلا نمیتونید رو این آرامش حساب کنید 
وقتی رفت و آمد شهری اونجا رو با شهر کوچکی مثل برمن , که همیشه و مدام قلقله هست , مقایسه میکنم , اصلا قابل تصور نبود 
مسیر رو بطرف هتل طی کردیم , هتلی که انتخاب کرده بودیم , تنها گزینه ما بود , این بود که خیلی فکرمون رو بهم ریخت که شاید هتل خوبی نباشه و دلیل محدود بودن هتل مثل همیشه , سگ کوچولومون بود .... :/


در واقع این اولین شوکی بود که بهمون وارد شده , و اون هم اینکه تو کل پراگ و با اون همه هتل  فقط ۲ هتل بود که اجازه ورود سگ رو داشتن 
ولی با توجه به این محدودیت , ندونسته .... هتل بسیار خوب و تمیز و از همه بابت مرتبی گیرمون اومد
نام این هتل گلف Golf بود , اینو هم گفتم برای دوستانی که میل به رزرو هستن

تصمیم گرفتیم که از روزمون استفاده کنیم و اولین گشت و گذار شهری رو شروع کنیم 
برای اینکار بهتر دیدیم که از ترامواهای شهری استفاده کنیم چرا که بهترین گزینه در پراگ هست و همیشه و همه جا در دسترسه  .  زمان خرید بلیط  دومین شوک هم نصیبمون شد 
و اون هم این بود که : طبق قوانین باید برای سگهای کوچیک و بزرگ پوزبند استفاده کرد  
چون تو خیلی از اماکن عمومی مثل پاساژها و همینجور تراموا های شهری بدون پوزه بند اجازه تردد ندارید :/
این حیوون کوچولو از بچگی از لباس و حتی قلاده انداختن بدش میومد 
تا جای که حتی اگه میدید اسرار میکنیم , حسابی دندونهای  کوچیک و تیزش رو  نشونمون میداد , که ما هم مجبور میشدیم کوتاه بیایم :))

حالا اصلا فکرش هم تو سرمون نمیگنجید که بخواهیم پوز بند بهش ببندیم ......... در واقع اصلا نداشتیم تا ببندیم :)))
این بود که بهتر دیدیم اول از همه تهیه اش کنیم , و اولین دشت این شهر از ما , خرید یک پوزبند کوچیک واسه این آقا زاده بود :))
تو همون  اولین همراهی با تراموا ها متوجه شدیم که انگار خیلیها مثل ما از این قانون خوشون نمیاد و رعایت  نمیکنن
این بود که ما هم بعد از مخالفتها و مقاومتهای فوفولک , صلاح دیدیم که این بند از قانون رو انجام  ندیم
البته شما نشنیده بگیرید و مثل ما  مسافر بدی نباشید :)))
این بود که کل مدتی که فوفولک با ما سوار تراموا میشد , تو کیف کوچیکش بود و مثل ما مشغول به  تماشای اطراف :)

شوک بعدی این بود که فوفولک , تو هیچ رستوران و مغازه های کوچیک و بزرگ , خورد و خوراک اجازه ورود نداشت
بر عکس آلمان که تو اکثر فروشگاه ها میتونید سگ رو همراه خودتون ببرید و حتی اماکنی مثل برگر کینگ یا مک دونالد , با آب از حیوون پذیرایی میکنن , ولی تو چک همچین خبری نبود و همین امر موجب شد که روز اول رو با معده درد ( از شدت گرسنگی ) بگذرونیم , تا بدونیم باید چکار کنیم :))
البته اینو هم بگم که بر عکس کشور هایی مثل فرانسه , هلند یا کرواسی , بیشتر مردم سگ داشتن و تو خیابونها دیده میشد

اولین دیدار خودمون رو با پل معروف پراگ  با نام پل چارلز , با  مجسمه های متعدد و زیبای قدیمی , که توسط هنرمندان این شهر بنا شده ,  سپری کردیم  ...... که یکی از زیباترین های پراگ بود




این پل با طول ۵۲۰ متر و عرض ۹ متر در سال ۱۳۹۴ ساخته شده که با بالا آمدن آب و خسارتهایی که دیده بارها و بارها بازسازی شده


چیزی که واسه ما خیلی جالب توجه بود , قسمتی از فلزهایی که در مجسمه ها به کار رفته بود , کاملا طلایی رنگ بود و همین حالت رنگ مجزا از تنه سیاه مجسمه ها , جلوه اونها رو ۲ چندان میکرد
این مورد رو سقف بعضی  از اماکن یا ساعت مرکزی شهر و خیلی جاهای دیگه هم دیده میشد

به طور کل شهر دو تا دید مختلف داشت که یکی در روز و روشنایی بود و دیگری در شب
خیلی دوست داشتم که بتونم شب به تماشای زیبا های شب این شهر هم برسم , اما وقت یاری نکرد


وجود جمعیت کم بازدید کننده به خاطر فصل زمستون , موجب شد که فضای بهتری واسه دیدن اماکن و همینجور عکسهامون داشته باشیم
در مسیری که به  پل چارلز منتهی میشد , خیابانهای قدیمی و سنگفرش رو میشد دید که تو شیب تند جاده ها و کوچه های قدیمی قرار گرفته بود
و همینجور مغازه های متعدد که بیشتر اونها مغازه های کریستال فروشی بود , که با نور طبیعی و همینجور لامپهای روشن لوسترها جلوشون دو چندان شده بود
کریستال های چک تا اونجا که یادمه همیشه حرف اول رو تو دنیا میزدن به خصوص لوسترهای زیباشون که از قدیم تو هر خونه ای میشد دید


اما امروزه این شیششه های تراشیده  و زیبا واسه خیلی از کارها استفاده میشه , از جمله زیور آلات و حتی لنز چشم و غیره ......
سعی کردم که از خیلیهاشون عکس بگیرم , ولی ی سری از کارهای زیبای مجسمه سازی که با شیشه های رنگی کریستال کار شده بود , با هشدار : عکس ممنوع ..... ما رو منصرف میکرد
هر چند که ندونسته یک عکس رو داخل دوربینم جا دادم :))))
جالب اینکه بدونید طبق گفته خود مغازه دارها حرف اول کریستال  تو زیور آلات رو کریستالهای سواروفسکی  Swarovski اتریشی میزد , که میتونید اینجا مختصری در باره اش بخونید
بعد از دیدار از روی پل و زیبایهاش ....  پیاده از کوچه پس کوچه های سنگفرش گذشتیم , ساعتی رو به صرف قوه های کاملا متفاوتر از آلمان پرداختیم و بعد از مقداری راهپیمایی دیگه , به ساعت نجومی شهر که یکی از زیباترین ساعتهای ممکنه , حتی نسبت به بیگ بن میتونه باشه :D رسیدیم


نانهای پیچ پیچی ( اسمی که ما روشون گذاشتیم )
گوشه و کنار خیابونهای شهر دیده میشد 
این نانها به همه صورت سرو میشد , یا شیرینی با شکر و دارچین , یا مواد پیتزا درونش بود 
و یا بستنی و میوه های تازه 
مورد جالب توجه این نانها طبخ اونها به روی زغال یا آتیش  بود 


هنوز ۳۵ دقیقه  مونده بود که ساعت به صدا در بیاد و کلی جمعیت منتظر بودن که با صدای موزیک ساعت , دربهای کوچیک روی برج باز بشن و عروسکهای پشت درب بچرخند
این ساعت که در واقع روی یکی از برجهای شهرداری ساخته  شده بود
قسمت استرونومی این برج در سال ۱۴۱۰ ساخته شده بود , که گفته میشه فقط ۳ مدل در کل دنیا وجود داره


بعد از اون دیگه وقت رفتن به استراحتگاه و گرفتن قوا برای دیدارهای بعدی بود
صبح روز بعد تو لابی هتل منتظر یک دوست عزیز بودیم , دوستی که تو دنیای مجازی باهاشون آشنا شدم ^_^ و ساعت خوبی رو با هم سپری کردیم
با کمک و توضیحات این دوست عزیز که خیلی هم ازشون ممنونم ^_^ به دیدارهای بعدیمون رسیدیم ....
دیدار بعدی ما تپه پراگ بود که اکثر کاخهای قدیمی و کنونی پراگ رو میشد دید و همینجور کل شهر رو زیر پای خودمون داشتیم  و چشم انداز بسیار زیبایی به کل شهر داشت
متاسفانه دیدار ما توام با کمی هوای مه آلود همراه بود , اما خللی در لذت بردن ما نداشت :))
قبل از ورود به محوطه کاخها , سردر زیبای آهنی همراه با مجسمه های قدیمی بود , که مربوط به قرن ۱۸ میلادی میشد  . دو طرف ورودی این دروازه ۲ سرباز نگهبانی میدن که طی ساعت مشخصی جای خودشون رو تعویض میکنن و کل ساعت رو بدون حرکت , بازدید کنندگان رو تماشا میکنن .... ولی خودمونیم , کار سختیه :/


با ورود به محوطه و سپری کردن یک دالان قدیمی به کلیسای بزرگ شهر که واقع روبروی کاخ کنونی پراگ هست رسیدیم , که داخلش هم پر از اثار دیدنی و نقاشی بر روی شیشه های رنگی بود .... که متاسفانه بخاطر وجود مهمانان مهم درباری اجازه بازدید از این کلیسا رو نداشتیم


در این میون دوست نازنینمون , ما رو به یک قهوه و شیرینی دعوت کرد 
مکانی رو که برای اینکار انتخاب کردیم , محیط بسیار زیبایی بود که روی صخره قرار داشت و بخاطر همین فقط ۱ راه باریک برای پایین رفتن یا بالا آمدن بود که باید یکی یکی انجام میشد :))))
مکان زیبایی بود که بتونیم ساعتی رو در آرامش با هم به گفتگو بپردازم 
یکی از مواردی که خیلی خیلی جالب توجه بود , وجود نت تو تمامی اماکن بود , چیزی که من تا به حال نه تو آلمان و نه کشورهای دیگه دیده بودم 
اما در پراگ شما مشکلی از بابت نت نخواهید داشت  , جوری که خیلی راحت و با قدرت زیاد , در هر مکانی حتی تراموا , میتونید به نت متصل باشید و کارهای خودتون رو انجام بدید 
بخاطر این نعمت , همیشه همه جا , افراد سرشون تو گوشیهاشون یا لپتاپشون بود ..... البته اونها یقینا مسافر نبودن :))

و بالاخره روز رو همراه دوست عزیزمون  به شب رسوندیم و همراه با هم چندین محل دیگه رو گذرا تماشا کردیم
پراگ پر از اماکن دیدنی و قدیمی و جالبه , که تو ۳ یا ۴ روز نمیشه جا داد
از جمله خانه رقاصان پراگ , که ۲ ساختمان قدیمی و جدید در کنار هم قرار گرفته
یا کلیسای جورج مقدس پراگ که یکی از قدیمیترین کلیساهای موجود هست و در قرن ۹۲۰ ساخته شده
باغ ورتبا که یک باغ دیدنی با مجسمه های خدایان روم هست و در قرن ۱۸ ساخته شده
باغ وحش پراگ که متاسفانه بخاطر کمبود وقت و دور بودنش از محل اقامتمون موفق به دیدارش نشدیم , این باغ وحش حدود ۵۰۰۰ گونه حیوان داره
یا دنیای آکواریوم که گونه های زیبایی از ماهی های رنگا وارنگ در مرض دید همگان هست و گفته میشه که یکی از بزرگترین آکواریومهای دنیاست
و غیره ...........
آخرین شبی بود که تو پراگ میموندیم و باید روز بعد به سمت خانه حرکت میکردیم
از اونجایی که روزهای زیادی رو مرتب به پیاده روی گذروندیم شب آخر رو برای گرفتن قوا و برگشتمون استفاده کردیم
در آخرین روز بعد از صرف صبحانه هتل , که باید بگم در تمام روزها , در بهترین نوع و تنوع خودش سرو شد , با شهر و زیبایهاش خداحافظی کردیم


تجربه سفرهای دیگه ثابت کرده که ۳ یا ۴ روز واسه دیدن شهرهای تاریخی مثل پاریس  یا پراگ ..... خیلی کمه
پس امید داریم که باز این تجربه رو تکرار کنیم ^_^





Kommentare

  1. چه سفر خوبی داشتید، ، ، ممنون که ما رو هم در سفر خودتون سهیم کردید،
    چه سگ خوگلی دارید اینجا هم همین طور توی مکان های عمومی اجازه نیست که حیوان بیاریم، بیرون از در باید سبتشون،
    بازم ممنونم، خییلی سفر نامه جالبی بود

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. من هم ممنونم از توجهتون ^_^
      ببخشید , اما منظور شما کجا هست ؟؟

      Löschen
  2. شما توی نوشتهاتون نوشتیید که در المان می شه با سگ حتی یه رستوران ها هم رفت ولی این جا که سفر کردید اجازه نبوده، حالا اگر درست متوجه شده باشم
    اینجا که من هم ر
    زندگی می کنم هم همین طوره اجازه نیست،من سوعد زندگی می کنم، برام جالب بود که گفتیبد می شه توی مغازه ها هم سگ را اورد،
    :)

    AntwortenLöschen
    Antworten
    1. بله درسته , من منظورم به کشوری که خود شما اشاره کردید بود
      پس با این حساب سوئد هم همینجوره ؟ پس واسه همینه که ایکیا قبول نمیکنه سگ واردش بشه :)))))
      بله تو آلمان اصولا تو خیلی از مغازه ها حتی رستورانها سگ اجازه ورود داره
      و اوصولا ما با این مورد مشکل خاصی نداریم

      Löschen
  3. چه سفر نامه خوبي بود گيلدا جان كلي لذت بردم
    مرسي كه با ما در ميون گذاشتي 😘😘😘

    AntwortenLöschen

Kommentar veröffentlichen

Beliebte Posts